مشخصات وبلاگ

منتظران مهدی عج الله تعالی و فرجه الشریف

امیدواریت به آنچه امید نداری بیش از چیزی باشد که امید داری،

موسی بن عمران به امید قبسی از آتش از پیش زن و فرزند خود رفت، به مقام کلیم اللهی رسید و با منصب پیامبری بازگشت.

ملکه سبا برای دیدن سلیمان و کشورش رفت ولی بدست سلیمان مسلمان شد،

ساحران فرعونی برای عزت گرفتن از فرعون رفتند، اما مومنین واقعی بازگشتند.
.
.
.
امیرالمومنین علی (علیه السلام )

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

نويسندگان

شاهرخ حر انقلاب اسلامی


شاهرخ ضرغام، کودکی.jpg
شاهرخ ضرغام، نوجوانی.jpg

وی از کودکی از جثه‌ای قوی برخوردار بود اما زورگو نبود. یک‌بار آموزگارش توی گوشش زد و او هم او را کتک زد و اخراج شد.

از آن پس به پیگیری ورزش کشتی پرداخت. مادرش در جوانی با محمد کیان‌پور کارمند راه‌آهن ازدواج کرد که برای کار با هم رفتند به آبادان. در آن‌جا شاهرخ با محراب شاهرخی فوتبالیست خوزستانی دوست شد و پس از سه سال که به تهران برگشتند سراغ کشتی رفت. تا سال ۱۳۵۵ درگیر کشتی بود.

کشتی

کشتی‌گیر قدری بود. هیکل درشتی داشت. در نخستین حضور مسابقات کشتی فرنگی قهرمان جوانان تهران دستهٔ صد کیلو شد و سال ۱۳۵۰ در دستهٔ فوق‌سنگین جوانان کشور قهرمان شد.

شاهرخ ضرغام، جوانی.jpg

در مسابقات کشتی آزاد تهران نیز نایب‌قهرمان شد. بعد نیز در سال‌های بعد نایب‌قهرمان کشتی فرنگی بالای صد کیلوی کشور شد. در مسابقات کشتی سامبو قهرمان جوانان تهران در دستهٔ‌سنگین‌وزن شد.

وی همچنین به کار در کاباره اشتغال داشت.

روحیه‌های فردی و مذهبی

با خاندان شاه و زورگویی و ... خیلی مشکل داشت. رسما بهشان فحش می‌داد و ماموران جرات نداشتند چیزی بهش بگویند. با این که خودش از برخی باج می‌گرفت ولی گاهی از ستم‌دیدگان حمایت می‌کرد.

ماه رمضان روزه می‌گرفت و نماز می‌خواند. محرم و صفر شراب نمی‌آشامید. سیگاری نبود و سیگار نمی‌کشید. به فقیران بسیار کمک می‌کرد و گاهی حاتم‌بخشی‌هایی می‌کرد. یک‌بار در زمستان دسته‌ای اسکناس با کاپشن گرانش را به گدایی داد. به سیدها و روحانیان نیز احترام می‌گذاشت.

باری که پاسبان شهربانی بار میوه‌فروشی بر گاری را زمین ریخته به او ناسزا گفته‌بود با او درگیر شد و شهربانی پس از تحقیق آزادش کرد.

یک‌بار در کاباره دید زنی که شوهرش مرده آمده آن‌جا تا کار کند، برایش خانه‌ای اجاره کرد و خرجی‌شان را می‌داد.

پس از انقلاب و جنگ

نزدیک انقلاب متحول شد و به انقلاب پیوست. پس از انقلاب نیز کمک شایانی به انقلاب کرد. در درگیری‌های برارعزیز و سقز در استان کردستان، درگیری‌های لاهیجان، خوزستان با گروه خلق عرب،قصرشیرین فرماندهی دسته (ارتش) و گروهان‌های داوطلب مردمی را بر دوش داشت.

در جنگ فرمانده گروهان دستهٔ پیشرو از گروهان فداییان اسلام را به دوش داشت. در عملیات پاک‌سازی جادهٔ آبادان-ماهشهر گلولهٔ تیربار تانک به سینه‌اش خورد و کشته شد.

نظرات (۰) هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی