وی از کودکی از جثهای قوی برخوردار بود اما زورگو نبود. یکبار آموزگارش توی گوشش زد و او هم او را کتک زد و اخراج شد.
از آن پس به پیگیری ورزش کشتی پرداخت. مادرش در جوانی با محمد کیانپور کارمند راهآهن ازدواج کرد که برای کار با هم رفتند به آبادان. در آنجا شاهرخ با محراب شاهرخی فوتبالیست خوزستانی دوست شد و پس از سه سال که به تهران برگشتند سراغ کشتی رفت. تا سال ۱۳۵۵ درگیر کشتی بود.